آهنگ جدید و بسیار زیبای محسن یگانه به نام جای تو نیست .
این آهنگ قبلاً به صورت دمو گذاشته شده بود
Mohsen Yeganeh - Jaye To Nist
برای دانلود این آهنگ به ادامه مطلب مراجعه کنید
ماجرای روزگار ما همین است :
مدتی برای دل بستن به این و آن می گذرد و عمری برای دل کندن و از یاد بردن .
معشوق می رود و عشق در دل زبانه می کشد و عاشق با عشق می سوزد و می سازد و به دنیایی پر می کشد که فراتر از عاشق و معشوق است .
گویی زندگی مثل سایه های لرزان و گذران به سرعت ما را فریفته خود می سازد و به دنبال چیزی اسرار آمیز می کشاند و بعد سایه ها برچیده می شود و ما می مانیم با دنیایی رنگین و رویاهای بی انتها .
همیشه ما به دنبال چیزی هستیم که نمی دانیم چیست و در سرزمین دل انگیز خاطرات و باغ های سبز خیالات هم چنان به جست و جوییم .
جست و جویی از ورای جست و جو ؛ با حرف هایی بسیار ، نهفته در انبار دل ، که بی حرف و لفظ فرو می چکد ازگوشه چشم ها .
عجب صبری خدا دارد ؟
اگر من جای او بودم همان یک لحظه اول که اولین ظلم را میدیدم از مخلوق بی وجدان .جهان را با همه زشتی و زیبائی بروی یکدیگر ویرانه میکردم !
اگر من جای او بودم که در همسایگی صدها گرسنه و چند بزمی گرم عیش و نوش میدیدم . نخستین سفره مستانه را خاموش آن دم بر لب پیمانه میکردم !
اگر من جای او بودم که میدیدم یکی عریان و لرزان دیگری پوشیده از صد جامه رنگین . زمین و آسمان را واژگون مستانه میکردم !
اگر من جای او بودم برای خاطر یکی مجنون صحرا گرد بی سامان . هزاران لیلی ناز آفرین را کوه به کوه آواره و دیوانه میکردم !
اگر من جای او بودم به عرش کبریائی با همه صبر خدائی ز برق فتنه این علم عالم گیر مردم کش . به جز اندیشه عشق و وفا معدوم .هر فکری را در این دنیای پر افسانه میکردم !
چرا من جای او باشم ؟ ؟
همین بهتر که او خود بنشیند چون تاب . تماشای تمام زشت کاریهای این مخلوق را دارد . وگرنه من به جای او چو بودم . یک نفس کی عادلانه سازش با جاهل و فرزانه میکردم ؟؟؟!!!
عجب صبری خدا دارد ؟
عجب صبری خدا دارد ؟
داستان گلابی و گلابیها
یه روز یه کامیون گلابی داشت تو جاده میرفته که یدفعه می افته تو دست انداز و یکی از گلابی ها می افته وسط جاده ، بر میگرده به کامیون نگاه میکنه و میگه: گلاااابیهاااا !!! گلابیهاااا. گلابیها میگن: گلااابی !!! گلااابی !!! ماشین دورتر میشه و صداشون ضعیف تر میشه.
گلابی میگه : گلابیها گلابیها و گلابیها میگن : گلابی گلابی . باز ماشین دورتر میشه و گلابی میگه : گلابیها گلابیها اما دیگه صدای گلابیها به گلابی نمیرسیده ، گلابیها موبایل راننده را میگیرن زنگ میزنن به موبایل گلابی ، اما چه فایده که گلابی ایرانسل داشته و تو جاده آنتن نمیداده ، اما گلابی یکی را پیدا کرد که خط دولتی داشت و زنگ زد به راننده و گفت که گوشی را بده گلابیها ، راننده هم گوشی را میده به گلابیها و گلابی به گلابیها میگه : گلابیها گلابیها !!! گلابیها هم میگن گلابی گلابی ........!!!
داستان ما به ته رسید ، گلابی به خونش نرسید