بر سنگ قبر من بنویسید خسته بود
اهل زمین نبود نمازش شکسته بود
بر سنگ قبر من بنویسید پاک بود
چشمان او که دائماً از اشک شسته بود
بر سنگ قبر من بنویسید این درخت
عمری برای هر تبر و تیشه دسته بود
بر سنگ قبر من بنویسید کل عمر
پشت دری که باز نمی شد نشسته بود
دوباره دلم واسه قربته چشمات تنگ
دوباره این دل دیونه واست دل تنگ
وقت از تو خوندن ستاره ی ترانها
اسم تو برای من قشنگترین آهنگه
بی تو یک پرنده ی اسیر بی پروازم
با تو اما میرسم به قله ی آوازم
اگه تا اخر این ترانه با من باشی
واسه تو سبکی از آهنگ و صدا می سازم
تویی که عشقم از نگاه من می خونی
تویی که تو تپش ترانه هام مهمونی
تویی که هم نفس همیشه ی آوازی
تویی که تمومه قصه ی من و می سازی
اگه کوچه ی صدام یک کوچه ی باریکه
اگه خونه ام بی چراغه چشمه تو تاریکه
می دونم آخر قصه میرسی بداده من
لحظه ی یکی شدن تو آینه ها نزدیکه
if i had the chance to start all over
i would promise to be true
if i could say just one last thing
i would tell you
i love you
اگه یه شانس دیگه داشتم که از اول شروع کنم
قول میدادم که صادق باشم
اگه میتونستم فقط آخرین حرفمو بزنم
بهت میگفتم دوستت دارم
صحبت از پژمردن یک برگ نیست
فرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست
فرض کن یک شاخه گل هم در جهان هرگز نیست
فرض کن جنگل بیابان بود از روز نخست
در کویری سوت و کور
در میان مردمی با این مصیبتها صبور
صحبت از مرگ محبت ،مرگ عشق
گفتگو از مرگ انسانیت است.
همین یک لحظه را
با من بساز
با من مدارا کن
که من می رقصد هر لحظه
به سازت
می دهد آواز
همین یک شب
در آغوشم بکَش
به لبخندی
بکُش با بوسه ای
هر دم
که می میرد دلم هر شب
همین این بار
فقط این بار
صدایم کن
که جان می گیرد از هرم نفس هایت
تن بی جان این بیمار
و من چشم تو را می خواند وُ
می خوابد وُ
می شود بیدار
به یک دیدار
فقط یک لحظه وُ
یک شب
فقط یک بار